حوض السفندیکشنری عربی به فارسیبارانداز , لنگرگاه , بريدن , کوتاه کردن , جاخالي کردن , موقوف کردن , جاي محکوم يا زنداني در محکمه
الصافانلغتنامه دهخداالصافان . [ اَ ] (اِخ ) یا الیصافان ، بمعنی محفوظ از طرف خداوند است ، وی مرد لاوی و رئیس طایفه ٔ قهاتیان بود. (از قاموس کتاب مقدس ).
الصافانلغتنامه دهخداالصافان . [ اَ ] (اِخ ) یا الیصافان . رئیس سبط زبولون که در هنگام تقسیم مملکت کنعان نایب ایشان بود. (از قاموس کتاب مقدس ).
الیصافانلغتنامه دهخداالیصافان . [ ] (اِخ ) رئیس سبط زبولون که در هنگام تقسیم مملکت کنعان نائب ایشان بود. (قاموس کتاب مقدس ).