النگارواژهنامه آزاد(alengar) النگاربه معنی معطل. مانند جمله آموکوجای سه ساعته النگارمون کردی؟ (اِلِنگار) لنگ یا معطل کسی یا چیزی شدن
لسان النارلغتنامه دهخدالسان النار. [ ل ِ نُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) زبانه ٔآتش . شعلتها (ای شعلة النار) و قیل ما یتشکل منها علی شکل اللسان . (اقرب الموارد). رجوع به لسان شود.
قائم النارلغتنامه دهخداقائم النار. [ ءِ مُن ْ نا ] (ع ص مرکب )نسوختنی . آنچه در آتش مقاومت کند و از آن چیزی کاسته نشود. (ناظم الاطباء).
میزان النارلغتنامه دهخدامیزان النار. [ نُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) میزان الحراره ای است که برای اندازه گرفتن حرارتهای زیاد (750 تا 1500 درجه ) بکار می رود و آن عبارت است از مقداری طلای سفید یا آهن که از تغییر رنگ آن درج
بیوت النارلغتنامه دهخدابیوت النار. [ ب ُ تُن ْ نا ] (ع اِ مرکب ) ج ِ بیت النار. آتشکده ها. آتشگاهها. رجوع به بیت النار شود.