الحاملغتنامه دهخداالحام . [ اِ ] (ع مص ) اقامت کردن و ایستادن در جایی . (از اقرب الموارد). || ساکن شدن ستور که احتیاج ضرب گردد. (منتهی الارب ). ایستادن چهارپا چنانکه به زدن نیازمند باشد. (از اقرب الموارد). || خداوند گوشت بسیار شدن . (تاج المصادر بیهقی ).با گوشت بسیار شدن مردم . (منتهی الارب )
الهاملغتنامه دهخداالهام . [ اِ ] (ع مص ) در دل افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (مجمل اللغة). اندر دل افکندن . (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ). در دل انداختن . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ). در دل افکندن نیکی و آموزانیدن . (منتهی الارب ). افکندن خدا در دل کسی امری را که وی را به
الهامدیکشنری عربی به فارسیشهيق , استنشاق , الهام , وحي , القاء , انديشه کردن , تفکر کردن , در بحر فکر فرو رفتن , تعجب کردن , در شگفت ماندن , شگفت , الهه شعر وموسيقي
الهامفرهنگ فارسی عمید۱. در دل افکندن؛ تلقین کردن.۲. (اسم) اندیشهای که بهصورت ناگهانی در ذهن بیاید.۳. القای امری از جانب خداوند در دل انسان.
الهاملغتنامه دهخداالهام . [ اِ ] (ع مص ) در دل افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (مجمل اللغة). اندر دل افکندن . (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ). در دل انداختن . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ). در دل افکندن نیکی و آموزانیدن . (منتهی الارب ). افکندن خدا در دل کسی امری را که وی را به
الهامدیکشنری عربی به فارسیشهيق , استنشاق , الهام , وحي , القاء , انديشه کردن , تفکر کردن , در بحر فکر فرو رفتن , تعجب کردن , در شگفت ماندن , شگفت , الهه شعر وموسيقي
الهامفرهنگ فارسی عمید۱. در دل افکندن؛ تلقین کردن.۲. (اسم) اندیشهای که بهصورت ناگهانی در ذهن بیاید.۳. القای امری از جانب خداوند در دل انسان.
الهاملغتنامه دهخداالهام . [ اِ ] (ع مص ) در دل افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (مجمل اللغة). اندر دل افکندن . (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ). در دل انداختن . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ). در دل افکندن نیکی و آموزانیدن . (منتهی الارب ). افکندن خدا در دل کسی امری را که وی را به
ام الهاملغتنامه دهخداام الهام . [ اُم ْ مُل ْ ] (ع اِ مرکب ) ام الرقیق . (ناظم الاطباء). رجوع به ام الرقیق و «اُم ّ» شود.
الهامدیکشنری عربی به فارسیشهيق , استنشاق , الهام , وحي , القاء , انديشه کردن , تفکر کردن , در بحر فکر فرو رفتن , تعجب کردن , در شگفت ماندن , شگفت , الهه شعر وموسيقي
الهامفرهنگ فارسی عمید۱. در دل افکندن؛ تلقین کردن.۲. (اسم) اندیشهای که بهصورت ناگهانی در ذهن بیاید.۳. القای امری از جانب خداوند در دل انسان.