الوسةلغتنامه دهخداالوسة. [ اَ س َ ] (اِخ ) رجوع به الوس و آلوسه و مراصد الاصلاع و معجم البلدان ذیل آلوسة شود.
چالوسیهلغتنامه دهخداچالوسیه . [ سی ی َ ] (اِخ ) صاحب مرآت البلدان نویسد: «نام محلی است در عراق عرب که در چهار فرسخی خان نجّار در سمت راست آثار مخروبه ای از قلعه و باره و عمارت این محل بنظر میرسد. این ابنیه از بناهای خلیفه هرون الرشید است ودر نزدیکی خرابه های این قلعه بر روی شط آثار پل قدیمی پیدا
آلوسهلغتنامه دهخداآلوسه . [ س َ ] (اِخ ) نام شهری بناحیه ٔ نزدیک فرات ، و آن را اَلوس و اَلوسه نیز گویند.
الاشهلغتنامه دهخداالاشه . [ اَ ش َ ] (اِ) در لهجه ٔ افغانی فک .- الاشه ٔ برین ؛ فک اعلی .- الاشه ٔ فرودین ؛ فک اسفل .
الاصةلغتنامه دهخداالاصة. [ اِ ص َ ] (ع مص ) (از «ل وص ») گردانیدن چیزی را بر آنچه میخواست . (منتهی الارب ). از «ل ی ص ». (تاج المصادر بیهقی ).
آلوسهلغتنامه دهخداآلوسه . [ س َ ] (اِخ ) نام شهری بناحیه ٔ نزدیک فرات ، و آن را اَلوس و اَلوسه نیز گویند.
الوسلغتنامه دهخداالوس . [ اَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در ساحل فرات که جمعی از دانشمندان و شاعران از اینجا برخاسته و به الوسی شهرت یافته اند. این قصبه در 34 درجه و 5 دقیقه ٔ عرض شمالی با 40 در