خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الیاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
الیاف
/'alyāf/
معنی
= لیف
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
الیاف
لغتنامه دهخدا
الیاف . [ اَل ْ ] (ع اِ) ج ِ لیف . (دزی ج 2 ذیل لیف ). در فرهنگهای معتبر عربی ، لیف اسم جنس و واحد آن لیفة آمده و جمع آن نیز ذکر نشده است . صاحب اقرب الموارد گوید: لیف پوست درخت خرما و مانند آن از قبیل مقل و نارگیل است یا خاص به درخت خرماست ، و بهتری...
-
fiber
الیاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ترکیباتی گیاهی که در دستگاه گوارش انسان قابل آبکافت شدن نیست
-
الیاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ لِیف] 'alyāf = لیف
-
الیاف
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ لیف ؛ تارها و رشته هایی که از گیاهان به دست می آید.
-
الیاف
دیکشنری فارسی به عربی
غزل
-
واژههای مشابه
-
الیافدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← الیافی
-
الیاف اکریلیک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
acrylic
-
الیاف دار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
thready
-
لیف (الیاف)
دیکشنری فارسی به عربی
ليف
-
fibroblastic texture
بافت الیافشکفتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی بافت همشکفت در سنگهای دگرگونی که براثر رشد بلورهای الیافی به وجود میآید
-
الیاف ابریشم مانند
دیکشنری فارسی به انگلیسی
silk
-
الیاف کتان (گیاه شناسی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
flax
-
الیاف کنف هندی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
jute
-
شیشه الیاف مانند
دیکشنری فارسی به انگلیسی
spun glass