امانسپاری کلیدkey escrowواژههای مصوب فرهنگستانسپردن کلید رمزنگاشتی به یک یا چند نهاد ثالث معتبر برای بازیابی آن تحت شرایطی خاص
پیشگیری همگانیuniversal preventionواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهاقدامات پیشگیرانهای که برای کل جمعیت، صرفنظر از درجۀ مواجهۀ افراد با عامل خطر، انجام میشود
همگونی پسروregressive assimilation, anticipatory assimilationواژههای مصوب فرهنگستانهمگون شدن مشخصه یا مشخصههای یک واحد آوایی با مشخصه یا مشخصههای واحد آوایی پس از آن
همگونی پیشروprogressive assimilationواژههای مصوب فرهنگستانهمگون شدن مشخصه یا مشخصههای یک واحد آوایی با مشخصه یا مشخصههای واحد آوایی پیش از آن
هامون سپرلغتنامه دهخداهامون سپر. [ س ِ پ َ ] (نف مرکب ) دشت پیما.هامون بر. دشت و هامون گذار. بادیه پیما : یکی پیل چون کوه هامون سپرخمش کرد خرطوم گرد کمر.اسدی (گرشاسب نامه ص 189).