امتناع نمودنلغتنامه دهخداامتناع نمودن . [ اِ ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نافرمانی نشان دادن . ممانعت کردن . نپذیرفتن : طعامی که معده از هضم و قبول آن امتناع نمود... خلاص از رنج آن صورت نبندد مگر... (کلیله و دمنه ). رجوع به ام
امتناحلغتنامه دهخداامتناح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دهش گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عطا گرفتن و بخشش . (از اقرب الموارد). روزی دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به این معنی بطور مجهول استعمال می شود. (از اقرب الموارد). || بعاری
امتناعلغتنامه دهخداامتناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) بازایستادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واایستادن . (مقدمه ٔ لغت سیدشریف جرجانی ). بازداشتگی . (ناظم الاطباء). سر باززدن . (فرهنگ فارسی معین ). ممانعت . (ناظم الاطباء). خودداری . (فرهنگ فارسی معین ). تعرض .
امتناعدیکشنری عربی به فارسیخودداري , پرهيز , خودداري از دادن راي , رياضت , پرهيز از استعمال مشروبات الکلي
نه و نو کردنلغتنامه دهخدانه و نو کردن . [ ن َ وُ ک َ دَ] (مص مرکب ) در تداول ، نپذیرفتن . قبول نکردن . امتناع نمودن . انکار کردن . ابا نمودن . (یادداشت مؤلف ).
تحاشی کردنلغتنامه دهخداتحاشی کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انکار کردن و قبول نکردن و نپذیرفتن و امتناع نمودن و به یک سو رفتن . کیبیدن . (ناظم الاطباء).
دریغ کردنلغتنامه دهخدادریغ کردن . [ دِ / دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریغ داشتن . مضایقه کردن . ندادن چیزی یا از چیزی به کسی . کوتاهی کردن . خویشتن داری کردن . امتناع و مخالفت کردن . منع کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). انکار کردن و رد کردن و امتناع نمودن و بازداشتن و ترک
امتناع کردنلغتنامه دهخداامتناع کردن . [ اِ ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) سرباز زدن . باز ایستادن : و شیرویه را بر پدر بیرون آوردند و او امتناع می کرد،گفتند اگر تو نکنی ما دیگری را بیاریم . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). ایاس بن قبیصه را بفرستاد به بنی شیبان و آنرا از ایشان بازخواست ایشان ا
دریغ داشتنلغتنامه دهخدادریغ داشتن . [ دِ / دَ ت َ ] (مص مرکب ) بازداشتن و منع کردن و رد کردن و ابا کردن و امتناع نمودن و امساک کردن و نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). مضایقه نمودن . (آنندراج ). مضایقه کردن . مضایقه داشتن . مضایقت کردن : گر ا
امتناعلغتنامه دهخداامتناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) بازایستادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واایستادن . (مقدمه ٔ لغت سیدشریف جرجانی ). بازداشتگی . (ناظم الاطباء). سر باززدن . (فرهنگ فارسی معین ). ممانعت . (ناظم الاطباء). خودداری . (فرهنگ فارسی معین ). تعرض .
امتناعدیکشنری عربی به فارسیخودداري , پرهيز , خودداري از دادن راي , رياضت , پرهيز از استعمال مشروبات الکلي
امتناعلغتنامه دهخداامتناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) بازایستادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واایستادن . (مقدمه ٔ لغت سیدشریف جرجانی ). بازداشتگی . (ناظم الاطباء). سر باززدن . (فرهنگ فارسی معین ). ممانعت . (ناظم الاطباء). خودداری . (فرهنگ فارسی معین ). تعرض .
امتناعدیکشنری عربی به فارسیخودداري , پرهيز , خودداري از دادن راي , رياضت , پرهيز از استعمال مشروبات الکلي