امتیازلغتنامه دهخداامتیاز. [ اِ ] (ع مص ، اِمص ) جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مؤید الفضلاء)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا شدن از یکدیگر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (فرهنگ فارسی معین ). جدایی و انفصال و تفریق . (ناظم الاطباء) : در چشم پ
امتیازفرهنگ فارسی عمید۱. برتری داشتن؛ مزیت داشتن.۲. (اسم) اجازهای که دولت برای احداث کارخانه یا استخراج معدن یا انتشار روزنامه یا برخی کارهای دیگر به کسی بدهد؛ پروانه؛ جواز.۳. (اسم) نمرۀ مسابقات.
امتیازpoint 1واژههای مصوب فرهنگستانواحد تعیین برتری افراد یا تیمهای ورزشی در یک مسابقه یا یک دوره از مسابقات که نتیجۀ بازی یا مسابقه را مشخص میکند
امتیازدیکشنری فارسی به انگلیسیasset, Brownie point, charter, concession, distinction, dividend, franchise, freedom, indulgence, liberty, odds, plus, point, prerogative, privilege, record
امتیازلغتنامه دهخداامتیاز. [ اِ ] (ع مص ، اِمص ) جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مؤید الفضلاء)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا شدن از یکدیگر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (فرهنگ فارسی معین ). جدایی و انفصال و تفریق . (ناظم الاطباء) : در چشم پ
امتیازنامهلغتنامه دهخداامتیازنامه . [ اِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) اجازه نامه ای که دولت برای ایجاد کارخانه و استخراج معدن و انتشار روزنامه و غیر آنها به کسی می دهد.
امتیازفرهنگ فارسی عمید۱. برتری داشتن؛ مزیت داشتن.۲. (اسم) اجازهای که دولت برای احداث کارخانه یا استخراج معدن یا انتشار روزنامه یا برخی کارهای دیگر به کسی بدهد؛ پروانه؛ جواز.۳. (اسم) نمرۀ مسابقات.
امتیازpoint 1واژههای مصوب فرهنگستانواحد تعیین برتری افراد یا تیمهای ورزشی در یک مسابقه یا یک دوره از مسابقات که نتیجۀ بازی یا مسابقه را مشخص میکند
براءة الاختراعدیکشنری عربی به فارسیاشکار , داراي حق امتياز , امتيازي , بوسيله حق امتياز محفوظ مانده , داراي حق انحصاري , گشاده , مفتوح , ازاد , محسوس , حق ثبت اختراع , امتياز نامه , امتياز ياحق انحصاري بکسي دادن , اعطا کردن (امتياز)