امحاکلغتنامه دهخداامحاک . [ اِ ] (ع مص ) خشمناک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
امحاقلغتنامه دهخداامحاق . [ اِ ] (ع مص ) ربودن برکت چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). برکت ببردن . (تاج المصادر بیهقی ). کاستن . || نیست شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || داخل شدن ماه در محاق . (از اقرب الموارد).
امحاقلغتنامه دهخداامحاق . [ اِم ْ م ِ ] (ع مص ) از گرمی سوخته شدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پاک شدن . (ناظم الاطباء). از بین رفتن . (از اقرب الموارد). || کاهیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
امعاقلغتنامه دهخداامعاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مَعق ، مَعَق ، مُعُق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و معق قلب عمق است . (از اقرب الموارد). و رجوع به معق و عمق شود.
امعاقلغتنامه دهخداامعاق . [ اِ ] (ع مص ) دورتک گردانیدن چاه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عمیق کردن چاه را. اِعماق . (از منتهی الارب ). || مغاک کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).