حمدهلغتنامه دهخداحمده . [ ح َ دَ ] (اِخ ) بنت واثق الهیتینه . یکی از زنان بسیار دانشمند که در حدیث و فقه و دیگر علوم عصر خویش تبحر داشت . و در اواخر قرن چهارم هجری در بغداد میزیست و فصاحت و طلاقت لسان مخصوص داشت . وعظ و نصایح سودمندش خیلی مؤثر بوده و در مجلسی مخصوص بخویش وعظ میکرد و ابن سمعا
حمدةلغتنامه دهخداحمدة. [ ح َ دَ ] (اِخ ) حمدونة. دختر زیادبن تغبی . وی از قریه ٔ بادی از اعمال وادی آش باشد. حمدة ادیبه ای بزرگوار و شاعره ای صاحب جمال و مال بود باپارسائی و پاکدامنی . جز اینکه دوستی ادب وی را وامیداشت که با اهل آن بیامیزد. این آمیزش با پاکدامنی همراه بود. وی را شاعره ٔ اندلس
حمدةلغتنامه دهخداحمدة. [ ح َ دَ ] (ع ص ) محمودة. (از اقرب الموارد): امراءة حمدة؛ اَی محمودة. (اقرب الموارد).
حمدةلغتنامه دهخداحمدة. [ ح ُ م َ دَ ] (ع ص ) بسیار ستاینده . (منتهی الارب ). بسیار حمدکننده اشیاء را. (اقرب الموارد).
حمضیةلغتنامه دهخداحمضیة.[ ح َ ضی ی َ ] (ع ص ) ابل ... شتران باشنده در حمض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شتری که درحمض چرا میکند. (اقرب الموارد). رجوع به حمض شود.
ابیوردیلغتنامه دهخداابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن اسحاق بن ابی العباس محمد الامام بن اسحاق بن الحسن ابی الفتیان بن ابی مرفوعه منصوربن معاویةالأصغربن محمدبن ابی العبا