لغتنامه دهخدا
امدر. [ اَ دَ ] (ع ص ) آنکه پهلویش دمیده باشد. (تاج المصادر بیهقی ). مرد تهیگاه برآمده . || ریخ زننده در جامه . || بسیار پلیدی اندازنده ٔ عاجز که حبس آن نتواند. || مرد بی ختنه . || تیره رنگ . || مردی که پهلوی خود را بخاک آلاید. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || کفتار تی