enterprisesدیکشنری انگلیسی به فارسیشرکت ها، سرمایه گذاری، تشکیلات اقتصادی، عمل تهورامیز، امرخطیر، اقدام مهم
enterpriseدیکشنری انگلیسی به فارسیشرکت، پروژه، سرمایه گذاری، تشکیلات اقتصادی، عمل تهورامیز، امرخطیر، اقدام مهم
مشروعدیکشنری عربی به فارسیعمل تهوراميز , امرخطير , اقدام مهم , سرمايه گذاري , تشکيلا ت اقتصادي , مبادرت بکاري کردن , اقدام کردن , نقشه کشيدن , طرح ريزي کردن , برجسته بودن , پيش افکندن , پيش افکند , پرتاب کردن , طرح , نقشه , پروژه
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) غلام معاویه است که در جنگ صفین با او بود. صاحب حبیب السیر در شرح قسمتی از این جنگ آرد: «مخارق دومسلمان دیگر را بعز شهادت رسانید آنگاه شاه ولایت پناه تغییر لباس کرده روی بمیدان نهاد و مخارق بر امیرالمؤمنین حمله برده آن حضرب به یک ضربت شمشیر نصف بدن او را