امشیرلغتنامه دهخداامشیر. [ اَ ] (اِ) نام ماهی است در تاریخ قبطجدید. (از یادداشت مؤلف ). ماه اکتبر. (تذکره ٔ داودضریر انطاکی ذیل کلمه اسفولوقند ریون ص 46 س آخر).
همشیرلغتنامه دهخداهمشیر. [ هََ ] (ص مرکب ) هم شیر. برادر رضاعی . (آنندراج ). دو کودک (دختر یا پسر) که از یک پستان شیر خورند. رضیع. رضیعة.
همسرلغتنامه دهخداهمسر. [ هََ س َ ] (ص مرکب )برابر. عدیل . (آنندراج ). نظیر. همانند : به گوهر سیاوخش را همسر است برادَرْش و زآن تخم و آن گوهر است . فردوسی .که بالاش با چرخ همسر بودتنش خون خورد بار خنجر بود. <p class="author"
همسرفرهنگ فارسی عمید۱. زن یا شوهر: ◻︎ همسری یافتم که همسر او / نیست کس در دیار و کشور او (نظامی۴: ۶۶۷).۲. [قدیمی، مجاز] همقد.۳. [قدیمی، مجاز] برابر.۴. [قدیمی، مجاز] برابر در بلندی یا در قدرومرتبه.
همشیرفرهنگ فارسی عمیدکسی که با دیگری از یک پستان شیر خورده باشد؛ دو کودک که یک دایه آنها را شیر داده باشد.
اسفولوفندریونلغتنامه دهخدااسفولوفندریون . [ اِ لو ف َ ] (معرب ، اِ) (مصحف اسقولوفندریون ) نباتی است صخری و در جائی که آفتاب نتابد روید بدون شکوفه و بی ساق و اطراف برگهای آن کنگره داراست و در اکتوبر یعنی امشیر آنرا بگیرند. در دوّم حارّ و در سوم یابس است . مفتح و مدرّ است و در ازاله ٔطحال و یرقان با سکن
تاریخ مصر جدیدلغتنامه دهخداتاریخ مصر جدید. [ خ ِ م ِ رِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ تاریخ آرد: و از آنجمله تاریخ قبط جدید است . نام ماههای آن عبارتند از: توت ، بابه ، هثور، کیهک ، طوبه ، امشیر، برمهات ، برمرزه ، بشنسد، بونه ، ابیب ، مسری . و روزهای سالشان مان
مشک طرامشیرلغتنامه دهخدامشک طرامشیر. [ م ُ / م ِ طَ ] (اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ نعنائیان که خودروست و آن را ریحان الارض و دیقطامون نیز گویند. مشک طرامشیع. توضیح اینکه این گیاه در حقیقت یکی از گونه های پودنه است ... مؤلف عقار این کلمه را معرب از مشک ترمشیر ایرا