لغتنامه دهخدا
امغال . [ اِ ] (ع مص ) خداوند ستور درد شکم رسیده شدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: امغل القوم امغالاً. (ناظم الاطباء). || بچه از شیر باز نکرده آبستن شدن زن و هر سال زاییدن او. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب