امواجلغتنامه دهخداامواج . [ اَم ْ ] (ع اِ) ج ِ موج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوهه های آب . خیزابها. موجها: از میان تلاطم امواج محنت سر برآورد و گفت . (گلستان ). || در علوم گوناگون بکار میرود و بحرکات موجی و ارتعاشات و تموجات و اضطربات اشیاء گوناگون اطلاق میشود مانند امواج الکتریکی ،
مشعلدیکشنری عربی به فارسیچراغ دريايي , ديدگاه , برج ديدباني , امواج راديويي براي هدايت هواپيما , باچراغ يانشان راهنمايي کردن , اتش بزرگ , اتش بازي , چراغ خوراکپزي ياگرم کن , اتشخان
امواجلغتنامه دهخداامواج . [ اَم ْ ] (ع اِ) ج ِ موج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوهه های آب . خیزابها. موجها: از میان تلاطم امواج محنت سر برآورد و گفت . (گلستان ). || در علوم گوناگون بکار میرود و بحرکات موجی و ارتعاشات و تموجات و اضطربات اشیاء گوناگون اطلاق میشود مانند امواج الکتریکی ،
امواجفرهنگ فارسی معین( اَ ) [ ع . ] (اِ.)جِ موج ؛ خیزاب ها، موج ها. ؛~ الکترومغناطیسی امواج حامل انرژی .
امواجلغتنامه دهخداامواج . [ اَم ْ ] (ع اِ) ج ِ موج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوهه های آب . خیزابها. موجها: از میان تلاطم امواج محنت سر برآورد و گفت . (گلستان ). || در علوم گوناگون بکار میرود و بحرکات موجی و ارتعاشات و تموجات و اضطربات اشیاء گوناگون اطلاق میشود مانند امواج الکتریکی ،