امیرمحمد بدیعلغتنامه دهخداامیرمحمد بدیع. [ اَ می م ُ ح َم ْ م َ دِ ب َ ] (اِخ ) قاضی هروی ، پسر امجد قاضی . از علماء و سادات هرات بود. شعر می سروده و در تاریخ صاحب اطلاع بوده است . رجوع به دایرةالمعارف آریانا شود.
امیرمحمدلغتنامه دهخداامیرمحمد. [ اَ می م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) پسر سلطان محمود غزنوی بود که چندی بعد از پدر به تخت شاهی نشست . رجوع به محمد و غزنویان ، و فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض شود.
امیرمحمد سوریلغتنامه دهخداامیرمحمد سوری . [ اَ می م ُ ح َم ْ م َ دِ ] (اِخ ) معاصر سلطان محمود و امیر غور بود. رجوع به سوری شود.
امیرمحمدلغتنامه دهخداامیرمحمد. [ اَ می م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) پسر سلطان محمود غزنوی بود که چندی بعد از پدر به تخت شاهی نشست . رجوع به محمد و غزنویان ، و فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض شود.
امیرمحمدلغتنامه دهخداامیرمحمد. [ اَ می م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) پسر سلطان محمود غزنوی بود که چندی بعد از پدر به تخت شاهی نشست . رجوع به محمد و غزنویان ، و فهرست تاریخ بیهقی چ فیاض شود.