امیلوئیدلغتنامه دهخداامیلوئید. [اَ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ای شبیه بنشاسته نزدیک به آلبومی نوئیدها که در نتیجه ٔ بعضی امراض از کبد و طحال و کلیه و غیره تراوش کند. (از لاروس ) (از فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی ).
املودلغتنامه دهخدااملود. [اُ ] (ع ص ) املد. (منتهی الارب ). مذکر و مؤنث در آن یکسان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند رجل املود و امراءة املود. (از ناظم الاطباء). نیز در مؤنث املودة گویند. (منتهی الارب ). رجوع به املد شود.
عملطلغتنامه دهخداعملط. [ ع َ م َل ْ ل َ / ع ُم ْ م َ ل ِ ] (ع ص ) سخت و توانا بر سفر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
حملتلغتنامه دهخداحملت . [ ح َ ل َ ] (ع اِ) حملة : حربگه مرد سخندان بسی صعب تر از معرکه ٔ حملت است . ناصرخسرو.رجوع به حملة شود.
املتلغتنامه دهخدااملت . [ اُ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) خوراکی است که با تخم مرغ و مواد دیگر تهیه کنند. خاگینه . نیمرو. (فرهنگ فارسی معین ).