خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انبان
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.)1 - کیسه ای بزرگ . 2 - شکم ، بطن .
-
واژههای مشابه
-
انبان دوختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) برای خود سود و منفعتی در نظر گرفتن ، منتظر سودی بودن .
-
لت انبان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ) (ص مر.) لت انبار.
-
نی انبان
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ. اَ) (اِمر.) نوعی نی (نای ) که آلتی دمیدنی همراه دارد، شبیه انبان .
-
جستوجو در متن
-
جراب
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - انبان ؛ توشه دان . 2 - غلاف .
-
ارغنون
فرهنگ فارسی معین
(اَ غَ) [ معر - یو. ] ( اِ.) نوعی ساز که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را به وسیلة انبان در آن ها می دمیدند.