انبتاکلغتنامه دهخداانبتاک . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) بریده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریده و کنده شدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : انبتک انبتاکاً؛ بریده و برکنده شد. (منتهی الارب ).
انبثاقلغتنامه دهخداانبثاق . [ اِم ْب ِ ] (ع مص ) ریهیده شدن بندآب . (مصادر زوزنی ). رهیده شدن بندآب . (از تاج المصادر بیهقی ). دریدن بندآب . (ناظم الاطباء). انبثق ؛ درید بندآب . (منتهی الارب ). انفجار. (یادداشت مؤلف ). || برآمدن و روان شدن آب . (ناظم الاطباء): انبثق الماء؛ برآمد و روان شد آب ،
منبتکلغتنامه دهخدامنبتک . [ مُم ْ ب َ ت ِ ] (ع ص ) بریده . مقطوع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انبتاک شود.
بریدهلغتنامه دهخدابریده . [ ب ُدَ / دِ ] (ن مف / نف ) مقطوع . قطعشده . (ناظم الاطباء). أجذّ. جَذیذ. جَزیز. صَریم . ضَنیک . قَطیل . مَجزوز. مَحذوذ. مَحذوف . مَشروص . مَصروم . مَفروض . مَفصول . مَقطول . مَمنون . مَنجوّ. موضَّع.