انبتاکلغتنامه دهخداانبتاک . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) بریده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریده و کنده شدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : انبتک انبتاکاً؛ بریده و برکنده شد. (منتهی الارب ).
انبثاقلغتنامه دهخداانبثاق . [ اِم ْب ِ ] (ع مص ) ریهیده شدن بندآب . (مصادر زوزنی ). رهیده شدن بندآب . (از تاج المصادر بیهقی ). دریدن بندآب . (ناظم الاطباء). انبثق ؛ درید بندآب . (منتهی الارب ). انفجار. (یادداشت مؤلف ). || برآمدن و روان شدن آب . (ناظم الاطباء): انبثق الماء؛ برآمد و روان شد آب ،
باد بالاروanabatic windواژههای مصوب فرهنگستانباد فراشیب ناشی از گرمایش محلی در سطوح شیبدار در شرایط هوای خوب