لغتنامه دهخدا
انبهار.[ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) تاسه و دمه برافتادن کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دما برافتادن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || نفس زدن از درماندگی ، یقال انبهر الرجل . (ناظم الاطباء). بریده شدن نفس و پی درپی نفس زدن از خستگی و ماندگی . (از اقرب الموارد).