دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دور انتخابیqualifying roundواژههای مصوب فرهنگستاندور مقدماتی یک رقابت که با هدف محدود کردن تعداد شرکتکنندگان برگزار میشود
رقابت انتخابیqualifying competitionواژههای مصوب فرهنگستانمسابقات چندجانبهای که برای بازیکنانِ نهچندان مطرح فرصت شرکت در مسابقات تراز اول را فراهم میکند
جعل امضای انتخابیselective forgeryواژههای مصوب فرهنگستانحملهای علیه طرحهای امضای رقمی که در آن مهاجم با انتخاب حداقل یک پیام بتواند امضای آن را جعل کند