انتسابلغتنامه دهخداانتساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازبستن خود را به کسی . (ناظم الاطباء). نسبت داشتن به کسی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خویشتن را بکسی واخواندن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). تعزی . (تاج المصادر بیهقی ). نسبت داشتن . خود را بکسی نسبت دادن . (فرهنگ فارسی معین ). اعتزاء. (از
انتشابلغتنامه دهخداانتشاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درآویختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اعتلاق . (از اقرب الموارد). نشوب . (تاج المصادر بیهقی ). || هیزم چیدن و فراهم آوردن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جمع کردن هیزم . (از اقرب الموارد). گرد آوردن گندم را. (از منتهی
انتصابلغتنامه دهخداانتصاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برپای خاستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برپا شدن . (غیاث اللغات ). || بکاری قیام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیه
انتصابلغتنامه دهخداانتصاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برپای خاستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برپا شدن . (غیاث اللغات ). || بکاری قیام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیه
انتصابassign 1واژههای مصوب فرهنگستان1. استقرار دائمی یگان یا کارکنان نظامی در سازمانی که بر امور بنیادی یا بخش وسیعتری از امور واحدها یا کارکنان نظامی نظارت و مدیریت دارد 2. محول کردن مسئولیتها یا وظایف یا اموری مشخص به افراد، باتوجهبه اولویتها یا بهصورت دائمی
انتصابلغتنامه دهخداانتصاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برپای خاستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برپا شدن . (غیاث اللغات ). || بکاری قیام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیه
انتصابassign 1واژههای مصوب فرهنگستان1. استقرار دائمی یگان یا کارکنان نظامی در سازمانی که بر امور بنیادی یا بخش وسیعتری از امور واحدها یا کارکنان نظامی نظارت و مدیریت دارد 2. محول کردن مسئولیتها یا وظایف یا اموری مشخص به افراد، باتوجهبه اولویتها یا بهصورت دائمی