انتظار مکالمهcall waiting, CW 1واژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که کاربر با استفاده از آن میتواند در هنگام برخوانی، از دریافت برخوانی ورودی دیگری آگاه شود و در صورت تمایل با قطع برخوانی جاری به آن پاسخ دهد
انتظارلغتنامه دهخداانتظار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چشم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ترقب و توقع. (از اقرب الموارد). چیزی را چشم داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ارتقاب . توقع. تربص . ترقب . (از یادداشت مؤلف ). || درنگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
انثجارلغتنامه دهخداانثجار. [ اِ ث ِ ] (ع مص ) بسیار روان شدن آب ، یقال : انثجرالماء. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || لغتی است در انفجار، یقال : انثجرالدم . (از اقرب الموارد).
انتظاردیکشنری عربی به فارسیصبر کردن , چشم براه بودن , منتظر شدن , انتظار کشيدن , معطل شدن , پيشخدمتي کردن
خدمات تقدم دورنگارfax line serviceواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که در آن اگر در هنگام کارکردن دستگاه دورنگار تماس ورودی وجود داشته باشد، برای آنکه خللی در دریافت یا ارسال دورنگار رخ ندهد، تماس برقرار نمیشود، حتی اگر کاربر مشترک خدمات انتظار مکالمه باشد
انتظارلغتنامه دهخداانتظار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چشم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ترقب و توقع. (از اقرب الموارد). چیزی را چشم داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ارتقاب . توقع. تربص . ترقب . (از یادداشت مؤلف ). || درنگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
انتظاردیکشنری عربی به فارسیصبر کردن , چشم براه بودن , منتظر شدن , انتظار کشيدن , معطل شدن , پيشخدمتي کردن
انتظاردیکشنری فارسی به انگلیسیexpectancy, expectation, Limbo, prospect, suspense, sweat, wait, waiting
چشم انتظارلغتنامه دهخداچشم انتظار. [ چ َ / چ ِ اِ ت ِ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، منتظربودن و انتظار فراوان داشتن . انتظار. امید. توقع.
انتظارلغتنامه دهخداانتظار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چشم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ترقب و توقع. (از اقرب الموارد). چیزی را چشم داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ارتقاب . توقع. تربص . ترقب . (از یادداشت مؤلف ). || درنگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
انتظاردیکشنری عربی به فارسیصبر کردن , چشم براه بودن , منتظر شدن , انتظار کشيدن , معطل شدن , پيشخدمتي کردن