لغتنامه دهخدا
انتعاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دروا شدن افتاده از لغزش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).یقال انتعش العاثر؛ انتهض من عثرته . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). برخاستن . بلند شدن . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). درست خاستن افتاده . (تاج المصادر بیهقی ). بلن