انتقالپذیرportable 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی نرمافزاری که بهراحتی قابل جابهجایی از روی یک سختافزار به سختافزار دیگر است
رأی انتقالپذیرsingle transferable vote, STV, transferable vote, choice votingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رأی ترجیحی که در آن آرای مازاد به حساب نامزدهایی ریخته میشود که رأی آنها به حد نصاب نرسیده باشد
transmissibleدیکشنری انگلیسی به فارسیقابل انتقال است، قابل انتقال، مسری، انتقال پذیر، قابل سرایت، فرافرستادنی، فرستادنی، ساری
دانش مدونcodified knowledgeواژههای مصوب فرهنگستاندانشی که در زبان رسمی و نظاممند دانشگاهی انتقالپذیر است، اما هنوز آنچنانکه باید جنبۀ کاربردی پیدا نکرده است
قابل انتقاللغتنامه دهخداقابل انتقال . [ ب ِ ل ِ اِ ت ِ ](ص مرکب ) آنچه بتوان به دیگری منتقل کرد. انتقال پذیر. || ملک ... منقول . در مقابل غیرمنقول .
انتقالپذیری اَبرcloud portabilityواژههای مصوب فرهنگستانقابلیت انتقال اطلاعات از یک محیط رایانش اَبری به محیط رایانش اَبری دیگر
دسترسی بیسیم انتقالپذیرportable accessواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دسترسی که در آن افزارة ارتباطی در داخل شبکة عملیاتی باقی میماند و میتواند با سرعتی برابر با سرعت پیادهروی در محدودهای مشخص حرکت کند
رأی انتقالپذیرsingle transferable vote, STV, transferable vote, choice votingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رأی ترجیحی که در آن آرای مازاد به حساب نامزدهایی ریخته میشود که رأی آنها به حد نصاب نرسیده باشد