انحرافلغتنامه دهخداانحراف . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) میل کردن و برگشتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برگشتن و بطرفی مایل شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بگشتن . (تاج المصادر بیهقی )(مصادر زوزنی ) (مجمل اللغه ) (فرهنگ فارسی معین ). از راه گشتن . میل کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
انحرافدیکشنری عربی به فارسیانحراف , گمراهي , ضلا لت , کجراهي , عدم انطباق کانوني , تباين , انشعاب , تفريح , سرگرمي , عمل پي گم کردن , انحراف از جهتي
انحراففرهنگ فارسی عمید۱. دور شدن یا جدا شدن از راهها، اصول، معیارها و یا روشهای تعیینشده.۲. کجشدگی؛ خمشدگی.۳. (اسم) (ریاضی) فاصلۀ مقادیر دادهها از مقدار میانگین.
انحرافدیکشنری فارسی به عربیاستطراد , انحراف , انعطاف , تعديل , فساد , فسحة , مغادرة , مقلوب , منحدر , ميل
انحرافدیکشنری فارسی به انگلیسیaberration, bias, deflection, departure, deviance, deviancy, deviation, digression, divergence, diversion, driftage, error, excursion, lapse, slip, turn, vagrancy, warp, yaw
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصخری الخوارزمی ، مکنی به ابوالفضل . ابومحمد محمودبن ارسلان در تاریخ خوارزم گوید: او یکی از مفاخر خوارزم است و در اواخر سال 406 هَ .ق . کشته شده است . وی ادیبی کامل و عالمی ماهر و کاتبی بارع و شاعری ساحر بود.