انحزانلغتنامه دهخداانحزان . [ اَ ح َ ] (ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه ، سرفه و قرصه ای که در شتران پدید آید. (ناظم الاطباء). سرفه وریش که در شتر پدید آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نُحاز و قَرَح و آن دو درد است . (از اقرب الموارد).
حنظیانلغتنامه دهخداحنظیان . [ ح ِ ] (ع ص ) رجل حنظیان ؛ مرد فحاش بدزبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
عنظیانلغتنامه دهخداعنظیان . [ ع ِ ] (ع ص ) مرد ریاکار فحاش و یا مرد استهزأکننده ٔ برانگیزنده . رجوع به عنظوان شود. || (اِ) اول جوانی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
انیزانلغتنامه دهخداانیزان . [ اَ ] (اِ) انیران . (برهان ). و این غلط است بدلیلی که در انیران گفته شد.(حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به انیران شود.
انزانلغتنامه دهخداانزان . [ اَ ] (اِخ ) انشان . نام قدیم خوزستان (عیلام ). (فرهنگ فارسی معین ، اعلام ). و رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 131، 229 و 227 و ف
انزانلغتنامه دهخداانزان . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر با 408 تن سکنه . آب آن از مشکین چائی و محصول آن غلات ، حبوب . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).