انحسلغتنامه دهخداانحس . [ اَ ح َ ] (ع ن تف ) نامبارکتر و نافرجام تر. (ناظم الاطباء).منحوس تر. بدبخت تر: ما خالف انحسه اسعده . (بحتری ).
روغن بادیان رومیanise oil, oil of aniseواژههای مصوب فرهنگستانروغنی که 8 تا 23 درصد آن را اسیدهای چرب تشکیل میدهند و از بذر بادیان رومی استخراج میشود
انحصلغتنامه دهخداانحص . [ اَ ح َ ] (ع ص ) آنک زورینش ستبر باشد. (تاج المصادر بیهقی ) (از یادداشت مؤلف ).
انحزلغتنامه دهخداانحز. [ اَ ح َ ] (ع اِ) بیماریی در شتران که سرفه های سخت و بسیار کنند. (ناظم الاطباء).
انعشدیکشنری عربی به فارسیتازه کردن , خنک کردن , نيرو دادن , نيروي تازه دادن به , از خستگي بيرون اوردن , روشن کردن , با طراوت کردن
انحساملغتنامه دهخداانحسام . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) بریده گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انقطاع . (از اقرب الموارد).
انحساسلغتنامه دهخداانحساس . [ اِ ح ِ] (ع مص ) برکنده شدن دندان و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برکنده شدن و افتادن دندان . (از اقرب الموارد). برکنده و فروریزیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ریخته شدن و افتادن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). ریخته شدن . (از شرح فارسی قاموس ).
انحسارلغتنامه دهخداانحسار. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) برهنه شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برهنه شدن چیزی .(تاج المصادر بیهقی ). انکشاف . (از اقرب الموارد).
انحسافلغتنامه دهخداانحساف . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) ریزه ریزه شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انفتات . (از اقرب الموارد).
انحساملغتنامه دهخداانحسام . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) بریده گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انقطاع . (از اقرب الموارد).
انحساسلغتنامه دهخداانحساس . [ اِ ح ِ] (ع مص ) برکنده شدن دندان و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برکنده شدن و افتادن دندان . (از اقرب الموارد). برکنده و فروریزیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ریخته شدن و افتادن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). ریخته شدن . (از شرح فارسی قاموس ).
انحسارلغتنامه دهخداانحسار. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) برهنه شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برهنه شدن چیزی .(تاج المصادر بیهقی ). انکشاف . (از اقرب الموارد).
انحسافلغتنامه دهخداانحساف . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) ریزه ریزه شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انفتات . (از اقرب الموارد).