جنگل اندوختگان ژنgene reserve forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که برای حفظ گوناگونی ژنشناختی گیاهان آن اقدامات لازم صورت میگیرد
اندوختنلغتنامه دهخدااندوختن . [ اَ ت َ ] (مص ) جمع کردن و فراهم آوردن . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا) (آنندراج ).جمع کردن . (رشیدی ). گرد کردن و جمع آوردن . (فرهنگ سروری ). گوالیدن . (فرهنگ سروری ) (از یادداشت مؤلف ). حاصل کردن . گرد کردن . (فرهنگ میرزا ابراهیم ) (شرفنا
اندوختندیکشنری فارسی به انگلیسیaccumulate, acquire, amass, hoard, reserve, save, stock, stockpile, store, treasure