انزلیلغتنامه دهخداانزلی . [اَ زَ ] (اِخ ) بندر پهلوی . منسوب بدان در زبان محلی انزلیجی یا انزلیچی است . رجوع به بندر پهلوی شود.
انجیلیلغتنامه دهخداانجیلی . [ اَ] (اِ) درختی از تیره ٔ انجیلی ها که در جنگلهای شمال ایران وجود دارد. تو. توی . توئی آسوندار. (فرهنگ فارسی معین ). درخت انجیلی تا اندازه ای سایه پسند است .جست فراوان میدهد ولی جستهای آن بهم جوش میخورند و چوب آن ارزش صنعتی خود را از دست میدهد. توانایی جوش خوردن شاخ
انجيليدیکشنری عربی به فارسیانجيلي , پروتستان , پيرو اين عقيده که رستگاري و نجات دراثرايمان به مسيح بدست ميايد نه دراثر کردار و اعمال نيکو , مژده دهنده
مرداب انزلیلغتنامه دهخدامرداب انزلی . [ م ُ ب ِ اَ زَ ] (اِخ ) برکه ٔ وسیعی است که از آبهای چند رودخانه تشکیل شده است و دو حاشیه ٔ باریک شنی آن را از بحر خزر جدا مینماید. آب آن شیرین و در حوالی انزلی و میان پشته شور است . عرض آن از پیره بازار تا انزلی 10 هزار گز و ط
پهلویلغتنامه دهخداپهلوی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) (بندر...) نامی که در فاصله ٔ معینی به بندر انزلی دادند. رجوع به بندر انزلی شود.
ابایواژهنامه آزادآبای:در زبان اهالی بندر انزلی و حومه به معنی برادر، رفیق و همراه است اهالی انزلی افردی را که دارای خصوصیات جوانمردی باشند به این نام خطاب می کنند
مرداب انزلیلغتنامه دهخدامرداب انزلی . [ م ُ ب ِ اَ زَ ] (اِخ ) برکه ٔ وسیعی است که از آبهای چند رودخانه تشکیل شده است و دو حاشیه ٔ باریک شنی آن را از بحر خزر جدا مینماید. آب آن شیرین و در حوالی انزلی و میان پشته شور است . عرض آن از پیره بازار تا انزلی 10 هزار گز و ط