انسماحلغتنامه دهخداانسماح . [ اِ س ِ ] (ع مص ) جوانمرد شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انسجاح . (از ذیل اقرب الموارد). جوانمردی کردن . (یادداشت مؤلف ).
انصماعلغتنامه دهخداانصماع . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) رفتن در غضب خود. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). گذشتن و استمرار در غضب خود. (از اقرب الموارد).
انصماءلغتنامه دهخداانصماء. [ اِ ص ِ ] (ع مص ) برداشته شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) . || ریخته شدن بر چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ریخته شدن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) .
انسجاحلغتنامه دهخداانسجاح . [ اِ س ِ ] (ع مص ) جوانمردی نمودن . (ناظم الاطباء). انسماح . (از اقرب الموارد).