انتباقلغتنامه دهخداانتباق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون آوردن سخن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخراج کلام . (از اقرب الموارد).
انتباکلغتنامه دهخداانتباک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بلند گردیدن . || بر پشته برآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بازداشته شدن قوم در بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
انطباقلغتنامه دهخداانطباق . [ اِ طِ ] (ع مص ) موافق و برابر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بهم پیوستن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اِمص ) بهم پیوستگی . (ناظم الاطباء). || برابری . یکسانی .
انطباقفرهنگ فارسی عمیدموافق شدن؛ برابر شدن؛ یکسان گشتن؛ برابر شدن چیزی با چیز دیگر؛ با شرایط خود را وفق دادن.
انطباقلغتنامه دهخداانطباق . [ اِ طِ ] (ع مص ) موافق و برابر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بهم پیوستن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اِمص ) بهم پیوستگی . (ناظم الاطباء). || برابری . یکسانی .
انطباقفرهنگ فارسی عمیدموافق شدن؛ برابر شدن؛ یکسان گشتن؛ برابر شدن چیزی با چیز دیگر؛ با شرایط خود را وفق دادن.
انطباقفرهنگ فارسی معین(اِ طِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) برابر شدن ، یکسان گشتن . 2 - (اِمص .) برابری ، یکسانی . ج . انطباقات .
انطباقلغتنامه دهخداانطباق . [ اِ طِ ] (ع مص ) موافق و برابر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بهم پیوستن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اِمص ) بهم پیوستگی . (ناظم الاطباء). || برابری . یکسانی .
انطباقفرهنگ فارسی عمیدموافق شدن؛ برابر شدن؛ یکسان گشتن؛ برابر شدن چیزی با چیز دیگر؛ با شرایط خود را وفق دادن.
برونانطباقaccommodation 2واژههای مصوب فرهنگستانسازگار کردن طرحوارۀ ذهنی برای انطباق اطلاعات کسبشده ازطریق تجربه
درونانطباقassimilation 1واژههای مصوب فرهنگستاندر نظریۀ تحول شناختی پیاژه، فرایند انضمام اطلاعات در ساختارهای ازپیشموجودِ شناختی، بدون تعدیل آن ساختارها
آزمون انطباقconformance testing/ conformance test, conformity testingواژههای مصوب فرهنگستانآزمون مطابقت عملکرد یک دستگاه با استانداردهای لازم