انگاشتنیلغتنامه دهخداانگاشتنی . [ اَ / اِ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل انگاشتن . || محسوب . (فرهنگ فارسی معین ).
انگاشتنلغتنامه دهخداانگاشتن . [ اَ ت َ ] (مص ) تصور کردن . پنداشتن . گمان بردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). پنداشتن . (غیاث اللغات ). انگاردن . انگاریدن . فرض کردن . گرفتن . داشتن . تقدیر کردن . (یادداشت مؤلف ). ظن کردن . گمان کردن . توهم کردن . حدس زدن . ظن بردن :</s
قابل للتخيلدیکشنری عربی به فارسیتصور کردني , قابل تصور , انگاشتني , قابل درک , وابسته به تصورات و پندارها , تصوري
imaginableدیکشنری انگلیسی به فارسیقابل تصور است، قابل تصور، تصوری، انگاشتنی، قابل درک، تصور کردنی، وابسته به تصورات و پندارها