انگولک کردنلغتنامه دهخداانگولک کردن . [ اَ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، کاویدن به انگشتان . ور رفتن با چیزی با انگشت ، سودن پیوسته ٔ انگشتان بدو: دیگر چشمت را انگولک مکن تا خوب شود. (از یادداشتهای مؤلف ). و رجوع به انگلک و انگلک کردن و انگل و انگول شود.
انگولکفرهنگ فارسی عمید= ⟨ انگولک کردن⟨ انگولک کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]۱. دستکاری کردن، با چیزی ور رفتن.۲. مزاحم کسی شدن؛ به کسی آزار رساندن.
انگولکفرهنگ فارسی عمید= ⟨ انگولک کردن⟨ انگولک کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]۱. دستکاری کردن، با چیزی ور رفتن.۲. مزاحم کسی شدن؛ به کسی آزار رساندن.
انگولکفرهنگ فارسی عمید= ⟨ انگولک کردن⟨ انگولک کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]۱. دستکاری کردن، با چیزی ور رفتن.۲. مزاحم کسی شدن؛ به کسی آزار رساندن.