لغتنامه دهخدا
اهتزام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رفتن اسب چنانکه شنیده شود آواز تک آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شکافته و وا گردیدن ابر. || شنیده شدن آواز تک اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گلو بریدن و شتابی کردن در آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گلو بریدن گوسپند.