اهدا عضوواژهنامه آزاداهدای بافت های بیولوژیک و یا یک عضو از بدن انسان، زنده یا شخص مرده به یک دریافت کننده زنده نیازمند پیوند
فضای پرواز توصیهایadvisory airspace, ADAواژههای مصوب فرهنگستانفضای پروازی شامل مسیرهای توصیهای که در آن مراقبت پرواز و خدمات مشورتی، تا حد ضروری و نه بهطور کامل، فراهم باشد
مسافت شتابـ ایست موجودaccelerate-stop distance available, ASDAواژههای مصوب فرهنگستانمسافت قابلدسترس برای شتابگیری و، در صورت انصراف از برخاست، توقف هواپیما
اعداءلغتنامه دهخدااعداء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عدو.(دهار). ج ِ عدو، بمعنی دشمن که مفرد و مثنی و جمع ومذکر و مؤنث در وی یکسان است و گاه به این صورت جمع بندند چنانکه کلمه ٔ اعداء را به «اعاد» جمع بندندکه جمعالجمع باشد. (از اقرب الموارد). ج ِ عدو، بمعنی دشمن . خلاف صَدیق . واحد و جمع و مذکر و مؤنث
احداءلغتنامه دهخدااحداء. [ اَ ح ِدْ دا ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَدید. مردان تیزفهم . || چرب زبانان . || زودخشمان . || دلاوران : قوم ٌ ذُرب ؛ ای اَحدّاء. (تاج العروس ).
اهدادیکشنری عربی به فارسیفروکش کردن , کاستن , تخفيف دادن , رفع نمودن , کم شدن , اب گرفتن از(فلز) , خيساندن (چرم) , غصب يا تصرف عدواني , بزورتصرف کردن , کاهش , تنزل , فرونشستن , فرو نشاندن , ارام کردن , نرم کردن , تسکين دادن , خواباندن , فرونشاندن
اهدادیکشنری فارسی به انگلیسیbestowal, conferment, contribution, dedication, donation, endowment, Grant, presentation
اهدادیکشنری عربی به فارسیفروکش کردن , کاستن , تخفيف دادن , رفع نمودن , کم شدن , اب گرفتن از(فلز) , خيساندن (چرم) , غصب يا تصرف عدواني , بزورتصرف کردن , کاهش , تنزل , فرونشستن , فرو نشاندن , ارام کردن , نرم کردن , تسکين دادن , خواباندن , فرونشاندن
اهدادیکشنری فارسی به انگلیسیbestowal, conferment, contribution, dedication, donation, endowment, Grant, presentation