خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهورامزدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهورامزدا
لغتنامه دهخدا
اهورامزدا. [ اَ م َ ] (اِخ ) در فارسی به صورتهای اهورامزد، هُرمَزد، هُرمُزد، اورمزد، هورمزد و هرمز به معنی خدا آمده است . در اوستااهورمزده نامیده میشود ودر سنگ نبشته های پادشاهان هخامنشی ائورمزده خوانده شده . این واژه در فرهنگهای فارسی علاوه بر این ک...
-
واژههای مشابه
-
آهورامزدا
لغتنامه دهخدا
آهورامزدا. [ م َ ] (اِخ ) اورمزد. یزدان . رب ّ اعلی . رب الارباب . فاعل خیر. مقابل آهرمن ، فاعل شر، دیو. و هفت فرشته یا امشاسپند وسایط فیض او بدیگر مخلوق باشند.
-
واژههای همآوا
-
آهورامزدا
لغتنامه دهخدا
آهورامزدا. [ م َ ] (اِخ ) اورمزد. یزدان . رب ّ اعلی . رب الارباب . فاعل خیر. مقابل آهرمن ، فاعل شر، دیو. و هفت فرشته یا امشاسپند وسایط فیض او بدیگر مخلوق باشند.
-
جستوجو در متن
-
اهورامزد
لغتنامه دهخدا
اهورامزد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رجوع به اهورامزدا شود.
-
اهورایی
لغتنامه دهخدا
اهورایی . [ اَ ] (ص نسبی ) نسبت به اهورا: دین اهورایی . و رجوع به اهورامزدا شود.
-
مزداپرستی
لغتنامه دهخدا
مزداپرستی . [ م َ پ َرَ ] (حامص مرکب ) عمل مزداپرست . پرستش اهورامزدا.
-
مزدااهورا
لغتنامه دهخدا
مزدااهورا. [ م َ اَ ] (اِخ ) (مرکب از مزدا+ اهورا). و رجوع به «اهورا» و «مزدا» و «اهورامزدا» در شود.
-
مزداپرست
لغتنامه دهخدا
مزداپرست . [ م َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستنده ٔ مزدا. رجوع به مزدا و اهورامزدا شود.
-
ابوداد
لغتنامه دهخدا
ابوداد. [ اَ ] (اِخ ) یکی از نامهای گاوی که اهورامزدا آفرید و جرثومه ٔ همه خلق در او نهاد. این کلمه مصحف ایوداد است .
-
اهورا
لغتنامه دهخدا
اهورا. [ اَ ] (اِ) بلغت اوستا وجود مطلق و هستی بخش و اهورامزدا. هستی بخش بی همتا و خلاق عالم را گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به مزدیسنا و فهرست لغات اوستایی آن شود.
-
دتهوش
لغتنامه دهخدا
دتهوش . [ دَ ] (اِ) هیأت اوستایی کلمه ٔ «دی » است . هیأت دیگر آن دَذوَه است «دادار» یا آفریننده و آفریدگار و همیشه صفت اهورامزدا آورده شده است . این کلمه از مصدر«دا» به معنی دادن و آفریدن و ساختن و بخشودن است ودر پهلوی «داتن » و در فارسی «دادن » شد...
-
هرمز
لغتنامه دهخدا
هرمز. [ هَُ م ُ ] (اِ) نام روز اول است از هر ماه شمسی و نیک است در این روز سفر کردن و جامه ٔ نو پوشیدن و نشاید وام دادن . (برهان ). از نظر ریشه با اهورامزدا، ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز، هورمزد، و هرمزد یکی است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : سر سال نو...