اهکومة. [ اُ م َ ] (ع اِ) فسوس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
احکومة. [ اُ م َ ] (ع اِ) داوری . حکومت .
احکامی . [ اَ ] (ص نسبی ) داننده ٔ علم احکام نجوم . اخترگوی .
کسی که در احکام نجوم تخصص دارد.
منجم