اوراق کردنفرهنگ فارسی معین( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) (عا.) 1 - ورق ورق کردن ، اجزای چیزی را از هم جدا کردن . 2 - با ضربه از پای درآوردن ، ناقص کردن . 3 - روحاً و جسماً ذلیل و ناتوان کردن .
اوراقلغتنامه دهخدااوراق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وُرْق . رجوع به ورق شود. || ج ِ وِرْق . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). || ج ِ وَرِق . (ناظم الاطباء). رجوع به ورق شود. || ج ِ وَرَق . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد) : الا تا باد نوروزی بیاراید گلستان را<br
اوراکلغتنامه دهخدااوراک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَرْک . رجوع به ورک شود. || ج ِ وَرِک . (اقرب الموارد)(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ): فینفع من وجع الظهر و الاوراک و المفاصل . (ابن البیطار). رجوع به ورک شود.
اوراقفرهنگ فارسی عمید۱. = ورق۲. (صفت) خراب و فرسوده؛ پارهشده.۳. (صفت) [عامیانه] آنچه قطعههایش از هم جدا شده باشد: ماشین اوراق.۴. (صفت) پریشاناحوال؛ ناراحت.
scrapدیکشنری انگلیسی به فارسیقراضه، تکه، اوراق، ته مانده، پاره، ماشین الات اوراق، اشغال، جنگ، نزاع، دور انداختن، اوراق کردن
scrapsدیکشنری انگلیسی به فارسیقطعه قطعه، قراضه، تکه، اوراق، ته مانده، پاره، ماشین الات اوراق، اشغال، جنگ، نزاع، دور انداختن، اوراق کردن
اوراقلغتنامه دهخدااوراق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وُرْق . رجوع به ورق شود. || ج ِ وِرْق . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). || ج ِ وَرِق . (ناظم الاطباء). رجوع به ورق شود. || ج ِ وَرَق . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد) : الا تا باد نوروزی بیاراید گلستان را<br
اوراقفرهنگ فارسی عمید۱. = ورق۲. (صفت) خراب و فرسوده؛ پارهشده.۳. (صفت) [عامیانه] آنچه قطعههایش از هم جدا شده باشد: ماشین اوراق.۴. (صفت) پریشاناحوال؛ ناراحت.
ذوثلاثة اوراقلغتنامه دهخداذوثلاثةاوراق . [ ث َ ث َ ت َ اَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ذوثلاث ورقات به معنی شبدر شود. طرفیلن ، طریفولیون .
ذوخمسة اوراقلغتنامه دهخداذوخمسة اوراق . [ خ َ س َ ةَ اَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ذوخمس اصابع شود. و صاحب اختیارات گوید: ذوخمسة اوراق و ذوخمسة اصابع فنجنکشت است و صاحب جامع سهو کرده است که میگوید فنطافلون غیر پنجنگشت است و در این باب قول صاحب منهاج معتبر است ذوخمسة اقسام و ذوخمسة اجنحة نیز گویند در صفت
اوراقلغتنامه دهخدااوراق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وُرْق . رجوع به ورق شود. || ج ِ وِرْق . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). || ج ِ وَرِق . (ناظم الاطباء). رجوع به ورق شود. || ج ِ وَرَق . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد) : الا تا باد نوروزی بیاراید گلستان را<br
حافظة الاوراقدیکشنری عربی به فارسیاهرم جعبه ماکو , الياف پشم که بهم پيوسته ونخ پشم را تشکيل ميدهد , شکم بند زنان (پس از وضع حمل) , رسيد بيعانه , صاحف , بند