اوزانلغتنامه دهخدااوزان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِوزن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).- اوزان و مقیاسها ؛ اندازه گیری بدوی طول و ظرفیت و وزن احتمالاً از ادوار ماقبل تاریخ معمول بوده . آحاد اولیه مبتنی بر بدن انسان و دانه های گیاهان بوده (مانند وجب و گندم ).
اوزانفرهنگ فارسی عمید۱. = وزن۲. (موسیقی) [قدیمی] نوعی ساز زهی که بر روی کاسۀ بزرگ آن پوست کشیده میشد.
آویزانلغتنامه دهخداآویزان . (نف ، ق ) در حال آویختگی . || آویخته . معلق . آونگ . آون . دروا. آونگان . دلنگان .- آویزان کردن ؛ آویختن . تعلیق . || جنگ و گریز کنان . گریز و آویز کنان : غوریان دررمیدند و هزیمت شدند وآویزان میرفتند تا ده . (ت
اوجانلغتنامه دهخدااوجان . (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 565 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
اوجانلغتنامه دهخدااوجان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین شهرستان قزوین دارای 100 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.
اوجانلغتنامه دهخدااوجان . (اِخ ) دهی است جزو دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران دارای 291 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.
اوزاناملغتنامه دهخدااوزانام . [ اُ ] (اِخ ) آنتوان فردریک . (1813 - 1853م . ] محقق کاتولیک فرانسوی و از رهبران افکار اجتماعی کاتولیکی قرن 19 م . فلسفه و حقوق تحصیل کرد. در پاریس با رهبران فکری ک
اوزاناملغتنامه دهخدااوزانام . [ اُ ] (اِخ ) آنتوان فردریک . (1813 - 1853م . ] محقق کاتولیک فرانسوی و از رهبران افکار اجتماعی کاتولیکی قرن 19 م . فلسفه و حقوق تحصیل کرد. در پاریس با رهبران فکری ک