اوکدلغتنامه دهخدااوکد. [ اَ ک َ ] (ع ن تف ) استوارتر. (ناظم الاطباء) (المنجد). استوارتر. مستحکم تر. (آنندراج ).
هیچوقتگویش اصفهانی تکیه ای: ečvaxdi طاری: ečvaxd طامه ای: ečvaxd طرقی: ečvaxd کشه ای: ečvaxd نطنزی: hočvaxd
گرفتندیکشنری فارسی به عربیاحصل عليه , اسر , اشغل , افترض , اوقد , تزوج , خطف , صيد , قبضة , مسکة , مسمار , مقص , وارد , وقف ، استلام
خزازیلغتنامه دهخداخزازی . [ خ َ ] (اِخ ) نام دیگر کوه خزاز است . رجوع به معجم البلدان یاقوت شود. در منتهی الارب آمده : نام کوهی است که عرب برآن آتش افروختندی بامداد غارت . و بدون الف و لام می آید. میدانی در مجمع الامثال می آورد: نام کوهی است و بدانجا وقعه ای بین نزار و یمن اتفاق افتاد <span cl
ایقادلغتنامه دهخداایقاد. (ع مص ) (از «وق د») آتش افروختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ، ص 24) (از اقرب الموارد). || گذاشتن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): اوقد للصبی ناراً؛ وا گذار کرد آن کودک