اوکولغتنامه دهخدااوکو. (اِ) بوم را گویند و آن پرنده ای است که بنحوست اشتهار دارد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بوم و جغد. (ناظم الاطباء). || هر مرغ بدشگون . (ناظم الاطباء).
گاوکچلغتنامه دهخداگاوکچ . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خورخوره بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 36000گزی شمال باختر دیواندره کنار راه مالرو عزیزآباد به جعفرخان . کوهستانی ، سردسیر، دارای 450تن سکنه . آب آن از چشمه ،
گاوکیلغتنامه دهخداگاوکی . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان و بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد، واقع در 11000گزی جنوب خاور قیر، کنار راه مالرو ده به «به افزر» جلگه ، گرمسیر، مالاریائی ، دارای 839 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ ق
میان تنگلغتنامه دهخدامیان تنگ . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از بخش اوکو از شهرستان ایلام ، واقع در 3هزارگزی جنوب قلعه دره با 230 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5<
باغ بمیدلغتنامه دهخداباغ بمید. [ ب َ ] (اِخ ) نام آبادیی نزدیک سیرجان قدیم . سیرجان قدیم در محل قلعه سنگ بود و بفرمان ایدکو آن شهر خراب و مردمش به باغ بمید که تا قلعه چهار فرسنگ فاصله داشت منتقل شدند. حافظ ابرو مینویسد : اوکو [ ایدکو ] فرمان داد تا قلعه ٔسیرجان را خراب کرد
زاوکولغتنامه دهخدازاوکو. [ وَ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان گورگ بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 64کیلومتری جنوب خاوری مهاباد و 20/5 کیلومتری جنوب خاوری راه مهاباد به سردشت . منطقه ٔ آن کوهستانی ، سردسیرو سالم و سکنه ٔ آن <span