لغتنامه دهخدا
الکن . [ اَ ک َ ] (ع ص ) کندزبان . (دهار) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). مؤنث آن لَکناء. (مهذب الاسماء). ج ،لُکن . (المنجد). کندزبان درمانده بسخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکسته زبان . (مهذب الاسماء). تمنده . (صحاح الفرس ). آنکه زبانش در سخن گرفته شود.