اجتیازلغتنامه دهخدااجتیاز. [ اِ ] (ع مص ) گذشتن از جائی و رفتن . بگذشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بریدن مسافت را : راه اجتیاز او بر منازل غز بود و غزیان چند مرحله بر عقب او میرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).خالدین شد نعمت و منعم علیه محیی موتی است فاجتازوا الیه .<b
اِجْتازَدیکشنری عربی به فارسیطي کرد , عبور کرد , گذشت , پشت سر گذاشت , غلبه کرد , تحمل کرد , کشيد (درد و رنج) , رنج ديدن , مصيبت ديدن , رنج کشيدن
اِجتيازٌدیکشنری عربی به فارسیعبور کردن , گذشتن , پشت گذاشتن , طي کردن , پيمودن , …… کشيدن , رنج بردن , کشيدن (درد , …) , غلبه کردن , مسلط شدن , …… يافتن , گذر (عبور کردن)