احتیاللغتنامه دهخدااحتیال . [ اِ ] (ع مص ) حیله ساختن . کار ساختن . (تاج المصادر). حیلت کردن . (مؤید الفضلاء). حیله انگیختن . (غیاث ). چاره گری . چاره . حیله . (منتهی الارب ) : گر بدیدی کارگاه لایزال دست و پایش خشک گشتی ز احتیال . مولوی .</
احثاللغتنامه دهخدااحثال . [ اَ ] (اِخ ) (یوم ذی ...) وقعه ای است بین بنوتمیم و بکربن وائل و مشهور است . (مراصد).
احثاللغتنامه دهخدااحثال . [ اِ ] (ع مص ) احثال دهر؛ موافقت نکردن زمانه . || خورش بد دادن کودک را و بد پرورانیدن .
اهتیاللغتنامه دهخدااهتیال . [ اِ ] (ع مص ) ترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).