ارتاتلغتنامه دهخداارتات . [ اِ ] (ع مص ) کندزبان کردن . کندزبان گردانیدن . (منتهی الارب ). گرفته سخن گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
ارتئادلغتنامه دهخداارتئاد. [ اِت ِ ] (ع مص ) شادمانی نمودن از نعمت . (منتهی الارب ). || لرزیدن تن از فربهی و نازکی . (زوزنی ).
ارثاثلغتنامه دهخداارثاث . [ اِ ] (ع مص ) کهنه شدن . کهنه و سوده گردیدن . (منتهی الارب ). کهنه شدن جامه . (تاج المصادر بیهقی ). || کهنه گردانیدن . (منتهی الارب ).
ارتیادلغتنامه دهخداارتیاد. [ اِ ] (ع مص ) جُستن . (تاج المصادر بیهقی ). طلب کردن . (غیاث اللغات ): اذا بال احدکم فلیرتد لبوله ؛ ای لیطلب مکاناً لیناً او منحدراً.