اژیپتسلغتنامه دهخدااژیپتس . [ اِ ت ُ ] (اِخ ) پادشاه اساطیری مصر، برادر دانائو. وی پنجاه پسر داشت و آنان با پنجاه دختر عموی خود ازدواج کردند و همه ، بجز یک تن ، در شب زفاف بدست زنان خود کشته شدند.
حتشلغتنامه دهخداحتش . [ ح َ ] (ع مص ) حتش قوم ؛ گرد آمدن آنان . آماده گشتن آنان . || پیوسته نگریستن در چیز. || برانگیخته شدن به نشاط. (منتهی الارب ).
حتشلغتنامه دهخداحتش . [ ح َ ت َ ] (اِخ ) موضعی است به سمرقند. و از آنجاست ، احمدبن محمدبن عبدالجلیل حتشی . (تاج العروس ) (منتهی الارب ).
اتیسلغتنامه دهخدااتیس . [ اَ ی َ ] (ع ن تف ) رام تر. منقادتر.- امثال :اتیس من تیوس تویت ؛ قال حمزة هذا مثل حکاه محمدبن حبیب و لم یذکر فی ای ّ موضع یجب ان یوضع و تویت قبیلة من قبائل قریش و هو تویت بن حبیب بن اسدبن عبدالعزّی قال و حکی ای