گابریللغتنامه دهخداگابریل . [ ی ِ ] (اِخ ) اسقف هراتی که از راه بسیار دور آمده بود تا در مجمعی که آکاس در زمان سلطنت ولاش دعوت کرده بود شرکت کند و این مجمع در سلوکیه (سلوسی ) منعق
فرغنکلغتنامه دهخدافرغنک . [ ف َ غ َ ] (اِ) نباتی است که بر اشجار پیچد و عشقه نامند و گفته اند نوعی از لبلاب است و گفته اند اسم نباتی است که به هندی آکاس یبل نامند. (فهرست مخزن ال
پیچهلغتنامه دهخداپیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) لبلاب . (دهار). پیچک . (جهانگیری ). گیاهی که بر درخت پیچد و عربان لبلاب و عشقه گویندش . فرغند. غساک ، گیاهی که بیخ ندارد و بدرختی که د
زجموللغتنامه دهخدازجمول . [ زَ ] (ع اِ) حبی است دوایی و آنرا بفارسی تخم کشوت خوانند. طبیعت آن معتدل است در سردی و گرمی . (برهان قاطع) (آنندراج ). حبه ای است دوایی که تخم کشوت نیز
گواهلغتنامه دهخداگواه . [ گ ُ ] (ص ، اِ) پهلوی گوکاس ، گوکاسیه (شهادت )، از وی - کاسه (قیاس شود با آ - کاس )، فارسی گواه از گوغاه از گوکاه (شکل جنوب غربی ) «نیبرگ ص 185». (حاشیه