اکتاوینلغتنامه دهخدااکتاوین .[ اُ ی َ ] (اِخ ) اکتاویانوس . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اکتاویانوس شود.
اکتعونلغتنامه دهخدااکتعون . [ اَ ت َ ] (ع ص ، اِ) اکتعین . ج ِ اکتع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ اکتع در حالت رفعی . و رجوع به ابتعون و اکتعین و اکتع شود.
اکتعینلغتنامه دهخدااکتعین . [ اَ ت َ ] (ع ص ، اِ) اکتعون : رأیتهم اجمعین اکتعین ، از اتباع است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ اکتع در حالت نصبی و جری . رجوع به اکتع و اکتعون و ابتعون شود.
أُقَطِّعَنَّفرهنگ واژگان قرآنحتماً کاملاًقطع مي کنم(اينکه قطع را به صيغه تفعيل آورده دلالت بر زيادي آن قطع دارد )